به بستر افتم و مردن كنم بهانه خويش
بدين بهانه مگر آرمت به خانه خويش

بسى شب است كه در انتظار مقدم تو
چراغ ديده نهادم بر آستانه خويش

حسود تنگ‏نظر گو به‏داغ غصه بود
كه هست خاتم مقصود بر نشانه خويش

كليد گنج سعادت به دست شاه‏وشى است
كه بر فقير نبندد در خزانه خويش

نه مرغ زيركم اى دهر سنگسارم كن
چرا كه برده‏ام از ياد آشيانه خويش

مرو كه سوز فغانى بگيردت دامن
سحر كه ياد كند مجلس شبانه خويش

 

 

لطف علی بیک آذر آرد(بابا فغانی)


اشعار شاعران معاصر خويش ,كه ,بهانه ,فغانی ,ياد ,بستر ,كنم بهانه ,به بستر ,مردن كنم ,بابا فغانی ,بستر افتممنبع

اصلا چرا دروغ،همین پیش پای تو(ناصر حامدی)

از هجوم نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب(سهراب سپهری)

بس تازه و ترى چمن‏آراى كيستى(بابافغانی)

بردی از یادم . دادی بر بادم (پرویز خطیبی)

به پیشگاه خداوند بنده ای بردند(ابوالقاسم حالت)

گر ترا عشوه چنان، شیوه چنین خواهد بود (حلاج)

دیرگاهی است که در این تنهایی (سهراب سپهری)

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتاب سلامت جنسی kaydencephgvwa39 Zuhause روانی چت آپشن خودرو | گندم کار بیا تو صبرم سر اومد خرید اینترنتی اینجا همه چی هست تجویز انواع سمعک گوش اطلاعات جامع تخصصی پزشکی ایران و جهان